آروم، خیلی خونسرد
  ترسی نیست، نه هیجانی نه اضطراب یا دلشوره ای
  شاید اون ته ته دلم دارم خفه میشه. باید خفش کنم!
  حالا با یک لبخند به دور و برم نگاه میکنم، بیشتر چشمم به بیرون پنجره است. اونجا که من     خیلی از خودم دورم. اونجا که دلم تنگ میشه برای خودم بودن، یه سوال مگه من داخل خودمم فکر کنم خیلی دور شدم. ولی ملالی نیست.....یه لبخند، و خونسردی اون وقت شاید با خیلی کلنجار خودمو از خودم پس گرفتم. احساس برنده شدن چقدر خوبه، باز هم یه لبخند و باز هم خیلی خونسرد....و بازی هنوز اداممه دارد، تا آخرش باید برم.





    شاید اون آخرها یا همین نزدیکیها خودمو با همه چیز میزاش پس بگیرم. همه رویاهام. دیگه بهش چیزامو قرض نمیدم. حالا می دونم که بدجنسه!
























۱۴



خوش اومدی....



















     فیلم دیدم. این بود.




                                                      !!!!!!!