۷۵ سالگی شم گذشت!
زنده باشه ایشاالله.




راستی اینجا همه ی درختها سبز شدن ها....
هوا وحشتناک گرم شده
خفه میشم










من .....
   هیچی، من هم مثل فصل ها عوض میشم. بزرگ شدن با همون عوض شدنم را حس می کنم. 


















چرا این روزها کسی زیاد نمینویسه.
دلم گرفته هیچی نیست که بخونم.















  

  




 من میخوام پرواز کنم.
تو هم همینطور.
می خواهم یه جا باشم که دست هیچ کی به من نرسه.
نه آدمای خوب، نه بد
فقط خودم و خودم
مطمئنم که خیلی کیف میده،
تو هم همینو دوست داری،
آخه خودت دیشب بهم گفتی.
ولی اونجایی که من می خوام برم هیچ کس نیست
حتی تو
بهت گفتم که فقط خودم
ولی نمیدونم
شابد هم نگفتم
فعلا فرقی نداره
هر دو تا مون سر جاهامون هستیم
دیشب تو گریه کردی
فهمیدم که.....
خواست بگم معذرت می خوام
ولی فکر کردم سکوت بهتره
بهتر نبود
خوشحالم که آخرش خندیدی
راستی
تازه فهمیدم (میدونستم)
درک کردم
که بد نیستم
قبلا هم فکر نمی کردم که خوب ام
حالا هم همین طور
ولی بد بد بد نیستم
اشتباهم اینکه
هیچ تلاششی برای
به دست آوردن
نمی کنم
آخه یاد گرفتم
فقط نگاه کنم
تماشاچی باشم
واسه همونه که می خوام یه تکونی به همه چیز بدم
می خوام مثل اتاقم
که امروز قشنگش کردن
همه رو عوض کنم
ولی می خوام خودم عوض کنم
اتاقم رو خودم نکردم
مطمئنم تو هم می خوای قوی باشی
برای خودت باشی
به دستش بیار!
محکم بگیرش
نذار یواشکی از دستت بپره
فکر می کنی تنها بتونم؟
امتحانش ضرر نداره






تو هم.....................
































  


  از امروز تا دقیقا صبح چهارشنبه دیگه، من وقت دارم تا دویدن، پرش، پرتاب کردن با شاید بعضی چیزهای دیگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



یه جوری ام......



         











Good Luck!
Just try it, Parvin!!