وقتی فکر می کنم که باید به چقدر آدم بگم سال نو مبارک و آرزو های خوب خوب براشون، یه جورایی یه حسی میشم.

همینجا میگم عید همتون مبارک.


بهار

بوش از همه جا می آید.

ولی هنوز حسش نیست....









می خوام وحشی باشم.

رام بودن همیشه خوب نیست،

من دوسش ندارم

وحشی مثل باد.......................................

(ولی واقعا می تونم/ می خوام باشم؟)

درک

 
چرا بعضی اوقات بعضی ها خر می شن؟ و همه چیز جلوی چشمشون خون می شه و به اصطلاح خون می بینن؟
 بعضی اوقات درک کردن بعضی چیزها هم خوبه، درک یا ملاحظه کردن بعضی چیزها. این روزها دیوونه است، دیــــــــوونه. کی میشه آدمها به خودشون نگاه کنن، یکم فکر، یک کم، یه کوچولو، ببینن چی هستن، چی شدن. حالا نه فقط بقیه به خودمم میگن، ولی من هنوز اینقدر خودخواه نشدم (نیستم) و نمی خوام که باشم.
راسته هر کی عاشق میشه دیوونه میشه؟ من که می گم نه، مگه دیوونه بگیری خودتو و جفت تخته ها رو بفرستی مرخصی.
.....
............
..
.......................
نمیدونم چه حسی دارم....
قبل از امروز می خواستم بهترین عیدو داشته باشم.
همش رفت، نخواستم، همون که خونه آروم باشه بهتره.
عید به همتون خوش بگذره....